English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 303 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
canon law U قانون شرع
islamic law U قانون شرع
religious law U قانون شرع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
edict U قانون
edict U قانون مصوب
edicts U قانون
edicts U قانون مصوب
congressman U عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
congressmen U عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
backward U روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backwards U روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
illegally U برخلاف قانون و مقررات
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
legality U رعایت قانون
legality U مطابقت با قانون
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
case law U قانون موضوعه
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
code U کتاب قانون قرارداد
code U قانون قاعده مقرر
code U قانون
dedication U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
predicate U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
majority rule U قانون اکثریت
bill of rights U قانون اساسی امریکا
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
self- U که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
normalised U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalises U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalising U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalize U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalizes U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
copyright U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyrights U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
snoop U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
illegal U مخالف قانون
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
alderman U نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
aldermen U نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
rule U بربست قانون
rule U قانون
schedule U فهرست راهنمای قانون
scheduled U فهرست راهنمای قانون
schedules U فهرست راهنمای قانون
canon U قانون کلی قانون شرع
canon U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
canon U قانون
canons U قانون کلی قانون شرع
canons U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
canons U قانون
clause U ماده قانون
clauses U ماده قانون
outlaw U قانون شکن چموش
outlawed U قانون شکن چموش
outlawing U قانون شکن چموش
outlaws U قانون شکن چموش
truncheon U چوب قانون باتون
truncheons U چوب قانون باتون
offence U قانون شکنی- بزه
offenses U قانون شکنی- بزه
nightstick U چوب قانون
nightsticks U چوب قانون
baton U باتون یاچوب قانون
batons U باتون یاچوب قانون
generalised U عمومیت دادن تحت قانون کلی دراوردن
generalises U عمومیت دادن تحت قانون کلی دراوردن
generalising U عمومیت دادن تحت قانون کلی دراوردن
generalize U عمومیت دادن تحت قانون کلی دراوردن
generalizes U عمومیت دادن تحت قانون کلی دراوردن
generalizing U عمومیت دادن تحت قانون کلی دراوردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
legislate U قانون وضع کردن
legislated U قانون وضع کردن
legislates U قانون وضع کردن
legislating U قانون وضع کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
codifies U قانون وضع کردن
codify U قانون وضع کردن
codifying U قانون وضع کردن
enact U بصورت قانون دراوردن
enacted U بصورت قانون دراوردن
enacting U بصورت قانون دراوردن
enacts U بصورت قانون دراوردن
enactment U بصورت قانون درامدن
enactments U بصورت قانون درامدن
Parkinson's Law U قانون پارکینسون
zither U نوعی سنتور یا قانون
zithers U نوعی سنتور یا قانون
legal U قانون
Other Matches
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
say's law U قانون سی . براساس این قانون
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
statutes U قانون
kanoon U قانون
enacment U قانون
hess's law U قانون هس
regardless of the law U به قانون
acted U قانون
laws U قانون
statute U قانون
regulation U قانون
law U قانون
legislation U قانون
act U قانون
lex U قانون
nisi U قانون
law of constant heat sumation U قانون هس
civil code U قانون مدنی
chrles' law U قانون شارل
five second rule U قانون 5 ثانیه
trapezoidal law U قانون ذوذنقهای
status of limitations U قانون مرورزمان
civillaw U قانون مدنی
clublaw U قانون سرنیزه
clublaw U قانون زور
codification U قانون نویسی
code civil U قانون مدنی
to break a law U قانون شکنی
statue law U قانون یا قوانین
fechner's law U قانون فخنر
charle's law U قانون شارل
chain rule U قانون زنجیری
unwritten law U قانون ننوشته
gay lussac's law U قانون گیلوساک
breach of rule U نقض قانون
rule of thumb U قانون عمومی
bragg's law U قانون پراگ
rule of thumb U قانون کلی
governing law U قانون حاکم
brabais law U قانون براوه
boyle s law U قانون بویل
gas laws U قانون گاز
byelaw U قانون ویژه
violation of law U نقض قانون
wagners law U قانون واگنر
bylaw U قانون ویژه
walras law U قانون والراس
scofflaw U قانون شکن
say's law of markets U قانون بازارهای سی
game law U قانون شکار
scofflaw U ناقض قانون
faraday's law U قانون فاراده
faraday's law U قانون فارادی
substantive law U قانون ماهوی
demorgans law U قانون دمورگان
constitutionally U مطابق قانون
declaratory statute U قانون اعلامی
tax law U قانون مالیاتی
dead letter U قانون منسوخ
constructionist U کسیکه قانون
dalton's law U قانون دالتون
curie's law U قانون کوری
crown law U قانون جزائی
the letter of the law U عبارت قانون
contrary to the law U مخالف قانون
the letter of the law U لفظ یا نص قانون
corpus juris U روح قانون
corpus juris U اساس قانون
distribution law U قانون توزیع
stokes' law U قانون استوکس
economic law U قانون اقتصادی
extralegal U ماورای قانون
commercial code U قانون تجارت
commercial law U قانون تجارت
engels law U قانون انگل
commutative law U قانون جابجایی
statutory law U قانون مدون
engel's law U قانون انگل
conscription law U قانون سربازگیری
conservation law U قانون بقا
constitutional low U قانون اساسی
the spirit of the law U جوهر قانون
law of contiguity U قانون مجاورت
enactor U واضع قانون
enactment of law U وضع قانون
the spirit of the law U روح قانون
employment act U قانون اشتغال
einstein's law U قانون اینشتاین
coulomb's law U قانون کولن
riot act U قانون ضد اغتشاشات
law of advantage U قانون امتیاز
nomography U فن قانون گذاری
law of demand U قانون تقاضا
nomographer U قانون گذار
nomographer U قانون گذاری
nationality law U قانون تابعیت
mil rule U قانون میلیم
merkel's law U قانون مرکل
law of effect U قانون اثر
nomological U وابسته به قانون
law of contract U قانون قرارداد
nomological U شبیه قانون
law of analogy U قانون تمثیل
law of causation U قانون علیت
law of clouser U قانون بستار
obedient to the law U مطیع قانون
law of complimentarity U قانون مکملیت
matrimonially U به قانون زناشوئی
obedient to the law U پیرو قانون
nomology U قانون شناسی
nomological U منطبق با قانون
law of election U قانون انتخابات
mercantile law U قانون تجارت
law of frequency U قانون بسامد
reflection law U قانون بازتاب
law of scarcity U قانون کمیابی
lenz' law U قانون لنز
legist U قانون دان
legislatrix U قانون گذار زن
legislatress U قانون گذار زن
legiskative U قانون گذار
law of use U قانون استعمال
lawbreaker U قانون شکن
law of reflection U قانون بازتاب
law of recency U قانون تاخر
law of readiness U قانون امادگی
law of gravitation U قانون گرانش
law of induced current U قانون لنتس
marioote law U قانون ماریوت
make law U وضع قانون
law of nations U قانون ملل
lextalionis U قانون قصاص
law of primacy U قانون تقدم
law of progression U قانون پیشروی
lenz's law U قانون لنتس
lawmaker U قانون گزار
law merchant U قانون تجارت
graham's law U قانون گراهام
preamble of a statute U مقدمه قانون
power law U قانون توانی
insolvent law U قانون درماندگی
insolvent law U قانون اعسار
introduce law U انشاء قانون
planck law U قانون پلانک
peronality of laws U ویژگی قانون
jachson's law U قانون جکسون
press law U قانون مطبوعات
procedural law U قانون شکلی
ignorance of law U جهل به قانون
gresham's law U قانون گرشام
greshams law U قانون گرشام
hauy law U قانون هوی
left hand rule U قانون دست چپ
raoult's law U قانون رائول
hook's law U قانون هوک
rambunctious U بی قانون و قاعده
hubble law U قانون هابل
joiting law U قانون ژول
joule's law U قانون ژول
jurisconsult U قانون دان
labour law U قانون کار
lambert law U قانون لامبرت
ohm's law U قانون اهم
laplace's law U قانون لاپلاس
offense U قانون شکنی
law abidingness U پیروی قانون
law breaker U قانون شکن
labour code U قانون کار
labour act U قانون کار
okuns law U قانون اوکان
jurisprudent U قانون دان
juristic U قانون دان
penal statute U قانون جزا
paschen's law U قانون پاشن
pascal's law U قانون پاسکال
pascal U قانون پاسکال
parallel law U قانون توازی
law fallen into desuetude U قانون متروک
statutes U قانون موضوعه
lawyer U قانون دان
acted U فرمان قانون
act U فرمان قانون
penal codes U قانون جزا
penal code U قانون جزا
to go into effect U قانون شدن
to inure U قانون شدن
law-abiding مطیع قانون
to take effect U قانون شدن
law-abiding U پیرو قانون
It's a rule that ... U قانون است که ...
lawyers U قانون دان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com